رمانی معمایی کاراگاهی عاشقانه
کت چرمی قهوهای رنگش را روی صندلی کافه گذاشت و نشست بوی قهوه دیوانه اش میکرد جرعه ای از قهوهی تلخش را چشید و به پوشهی سبز رنگ روی میز خیره شد پروندهی ق.ت.ل هزاران نفر به دست یک نفر با نام A هیچکس نه او را شناسايي و نه اسم او را نمیدانست ناگهان پیشخدمت جلو آمد 《 میتونید جز مشتری های ما باشید فقط کافیه اسم و فامیلتون رو بگید 》به پرونده خیره شد 《 اسم من کاترینه کاترین اندرسون 》سپس کیف پولش رو درآورد 《 چقدر حساب کنم ؟》 پیشخدمت لبخندی زد 《 قبلا حساب شده 》 ....
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالیییییییییییییی بود ادامه بده🙂😃✅
مرسیی😘
ای بابا بازم که فن فیک؟؟؟
نه عزیزم فن فیک نیست جز آدرین اسم پسری توی ذهنم نداشتم
ای بابا اشتباه فهمیدم ببخشید 💔